نمی دونم چرا فک می کنم یه کسایی مث مسئول خوابگاه با ماها یه طوری رفتار می کنه که انگار ما مثلا اسیر عراقی ها باشیم و اون هم عراقی شکنجه گر. بعد از روش های مختلف سعی می کنه شکنجه هایی رو سرمون پیاده کنه. هر روز دغدغه اش همینه. هر روز که بیدار میشه میگه خب امروز چه کاری می تونم در آزار این چندتا دانشجوی بدبخت دربیارم.
این آدم رو خیلی ها نفرین می کنن. خیلی ها ازش متنفرن و فکر کردن به این شخصیت منو آزار میده.
مدتهاست دنبال آرامشم.
و مدتهاست که به نتیجه ای نرسیدم.
الان متاسفانه گاهی فکر می کنم خدا هم داره بهم پوزخند میزنه!
- ۹۷/۰۴/۱۷