دارم یک متنی برای درس دانشگاه می نویسم، پیرامون چالش های زنان در مدیریت و کسب و کار
هر خطی رو که می نویسم، خودم تعجب می کنم. چون همه اینها رو می دونم و هیچ کدوم رو عمل نمی کنم.. تمام راه حل ها رو می دونم و دقیقا در لحظه بعد از تایپ اون جملات برعکسش رو توی زندگیم انجام میدم... چقدر عمل کردن سخته! چقددر سخته
راحت میگیم خوبه فرهنگ سازی کنیم خوبه زنان قدرتمندی داشته باشیم ولی تهش نمیشه.. خیلی سخت میشه به این مراحل رسید... برای خودم متاسفم که انقدر عقبم. یه ویدئوی جالب دیدم درباره اینکه این که فک کنیم که عقبیم و دیگه دیره درست نیست. در واقع در چنین شرایطی خودمون ، باعث شکست خودمون شدیم. نه محیط اطراف
ولی هم چنان ترس های مسخره ای دارم. ترس هایی که شاید در زندگیم اونقدر موثر نباشه و نمود پیدا نکنه ولی خودم می دونم که وجود داره و از درون خودم رو شماتت می کنم.
- ۹۷/۰۵/۰۷