ما فقط توی ذهنخودمون مرکز دنیا هستیم
بقیه اغلب براشونمهمنیست که ما چیکار کردیم و چی به سرمون اومده
دنیا پر از آدماییه که اسم ما رو نشنیدنو نخواهند شنید.اونایی که از شما عصبی و ناامید شدن به زودی ماجرای شما یادشونمیره.
به زنی که همسر ندارد و فرزندانش را به تنهایی بزرگ میکند سرپرست خانواده گفته میشود نه زن بی سرپرست!! به جر تفکر ادبیاتمان را هم اصلاح کنیم …
کلا خیلی پیچیده است این بحث اجحاف در حق زنان در فرهنگمون. قشنگ ریشه ای هست. هر چی هم تلاش می کنیم باز هم در زاویه ای جدید نمودهاش رو می بینیم.
---------------------------------------------------
امروز خودم از خودم تعجب کردم! داشتم توی خیابون راه می رفتم و فکر می کردم.
فکر کردم اگر من پسر بودم چیکار می کردم؟
هیچی احتمالا همینجا بودم...ولی خونه میگرفتم و خوابگاه رو تحمل نمی کردم.
آیا الان زن داشتم؟
نه الان واسم زود بود!! مگر اینکه با یه دختری آشنا می شدم که دختر خوبی بود و باهاش ازدواج می کردم!
یه لحظه بهم شوک وارد شد. یکه خوردم از نوع نگاه خودم.
می دونی نکته ماجرا چیه؟
اینه که من محل به هیچ پسری نمی ذارم و با کسی آشنا نمیشم و safeترین راه رو این می دونم که یه نفر بیاد خواستگاریم.
من نمی تونم غیر این راه رو برم. بحث سر نخواستن نیست. بحث سر مذهبی بدن هم نیست.اتفاقا اصلا مذهبی نیستم!
بحث سر نتوانستن هست.. از نظر شخصیتی و با روحیاتم سازگار نیست. اما اینکه خودم پلنم در حالت فرضی پسر بودن این بود خیلی برام جالبه. برمیگردیم به دیفالت دختر بودن و
محکوم به تجردم انگار:))))
اخیرا خیلی خوب شدن، چندباری که حرف زدیم نه بابا نه مامان چیزی نگفتن. یه بار بعد اینکه باهاشون حرف زدم بعدش با خودم گفتم چه خوبه دیگه اذیتم نمی کنن
خیلی میترسم از نقشه کشیدنهاشون برای نابود کردنم:) و واقعا از خواستگارهای اونطور مذهبی که هست بدم میاد.
زنگ میزنه و بعد که قطع می کنه من دیگه نمی تونم کار کنم. دوباره ذهنم آشوب میشه. بعد خودمو آروم می کنم که به تزت برس می بینم که انگیزه واسه ادامه ام رو هم گرفته. دیگه چه تزی؟ وقتی قراره تهش اون چیزی که آرزومه رو نداشته باشم و تا آخر عمر حسرتشو بخورم. اصن خفن ترین تز شریف رو هم ارائه بدم. وقتی بعدش قراره شکست و اندوه و حسرت و انگشت به دهان زندگی دیگرانی بودن که نصف منم تلاش نکردن توی زندگیهاشون و نصف رزومه منم ندارن. انگار ما محکومیم به شرایط خانواده هامون. هر چقدرم تلاش کنی چون بچه حاج فلانی تهش با مغز باید بخوری زمین.
ولی من نمی خورم زمین تا پای جونم میجنگم. تا اینجا هزینه های سنگینی دادم تا رسیدم. به خاطر همه هزینه هایی که دادم تا تهش میرم. من اینطوری خلق شدم. اینطوری ام. واقعا هیچ چیز برام مهم نیست. هیچ چیز واسه از دست دادن ندارم. واقعا هیچ چیز. نه شادی ای. نه آدمهایی دیگه دور و برم هستن. نه حتی سلامتی کاملی دارم:))) دیگه نمیکشم عقب. دیگه هیچ وقت:(
ولی حیف بود این همه تلاش که تا الان به نتیجه نرسید. به نتیجه نرسیدنش هم به خاطر نهاد منه که توسط خانواده عزیز تا 5 یا نهایت 8سالگی شکل گرفته . بازم میرسیم به اونا:)
🔸ﺩﺭ ﻣﻌﺒﺪﯼ ﮔﺮﺑﻪﺍﯼ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﯽﮐﺮﺩ، ﮐﻪ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻋﺒﺎﺩﺕِ ﺭﺍﻫﺐﻫﺎ، ﻣﺰﺍﺣﻢ ﺗﻤﺮﮐﺰ ﺁﻥﻫﺎ ﻣﯽﺷﺪ! ﺑﻨﺎﺑﺮﺍﯾﻦ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺑﺰﺭﮒ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺩﺍﺩ ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﺯﻣﺎﻥ ﻣﺮﺍﻗﺒﻪ ﻣﯽﺭﺳﺪ ﯾﮏ ﻧﻔﺮ ﮔﺮﺑﻪ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﻭ ﺑﻪ ﺗﻪ ﺑﺎﻍ ﺑﺒﺮﺩ ﻭ ﺑﻪ ﺩﺭﺧﺘﯽ ﺑﺒﻨﺪﺩ. ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺍﻝ ﺳﺎﻝﻫﺎ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﺮﺩ ﻭ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺍﺻﻮﻝ ﮐﺎﺭ ﺁﻥ ﻣﺬﻫﺐ ﺷﺪ!
🔹ﺳﺎﻝﻫﺎ ﺑﻌﺪ، ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺑﺰﺭﮒ ﺩﺭﮔﺬﺷﺖ! ﮔﺮﺑﻪ ﻫﻢ ﻣُﺮﺩ...
ﺭﺍﻫﺒﺎﻥ ﺁﻥ ﻣﻌﺒﺪ ﮔﺮﺑﻪﺍﯼ ﺧﺮﯾﺪﻧﺪ ﻭ ﺑﻪ ﻣﻌﺒﺪ ﺁﻭﺭﺩﻧﺪ، ﺗﺎ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻋﺒﺎﺩﺕ ﺑﻪ ﺩﺭﺧﺖ ﺑﺒﻨﺪﻧﺪ! ﺗﺎ ﺍﺻﻮﻝ ﻋﺒﺎﺩﺕ ﺭﺍ ﺩﺭﺳﺖ ﺑﻪ ﺟﺎ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺑﺎﺷﻨﺪ! ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺑﺰﺭﮒ بعدﯼ، ﺭﺳﺎﻟﻪﺍﯼ ﻧﻮﺷﺖ ﺩﺭ باب ﺍﻫﻤﯿﺖ ﺑﺴﺘﻦ ﮔﺮﺑﻪ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻋﺒﺎﺩﺕ!
🔺شاید ما چندین گربه داریم که باید برویم ته باغ و آزادشان کنیم.
🔺" نه " بگویید !
✔️شما به خاطر اینکه بلد نیستید نه بگویید ، بارها مورد استثمار قرار گرفته اید . یکی از دلایل بزرگ این ناتوانی ، مهر طلبی شماست . وقتی برای جلب محبت دیگران به آنها باج میدهید یا اعتراضهایتان را به ایشان نمیگویید ، خطر بزرگی شما را تهدید میکند و آن احساس اجحاف و سردرگمی عاطفی است
✔️یک مدیر یا کارمند مهرطلب به جاى درست کارکردن ، بیشتر به بقیه سرویس میدهد و پر میشود از احساس مزخرف اجحاف که ناخودآگاه به تخریب کارها ختم میشود !
✔️یک پدر مهرطلب هیچگاه از میزان پدری کردن خود راضی نمی شود. مثلاً پدر به دخترش سرویس می دهد. دختره میگه بابای دوستم بهتره چون براش ماشین هم خریده. پدره می روه اون رو هم فراهم می کنه باز دختره یه چیز دیگه هم می خواد و پدر مدام سرویس بیش از حد می دهد. استثمار پدر مهرطلب و مشکل عمده بچه های مهرطلب این است که فردیت ندارند.
✔️دختر به پسر میگه :" 10 شب به بعد زنگ نزن پدرم حساس است."
مرد یا زن مهرطلب در رابطه عاطفى مبدل به یک آدم غرغرو میشود که عمدتا باج میدهد تا رابطه را گرم نگه دارد .
👈رهایی از مهرطلبی براى حل این معضل به بسیارى از افراد کمک کرده است
🔴 مهرطلب ها از مقاومت آشکار و مستقیم در برابر دیگران به طور جدی اجتناب می کنند. از اظهار عقیده و نظر خود پرهیز می کنند.
🔺اساس کار مهرطلب ها، اطاعت و فرمان برداری از دیگران است. آنها برای حفظ رابطه با دیگران، در هر شرایطی خودشان را مجبور به معذرت خواهی می کنند.
🔺آنها مراقبت و رسیدن به خودشان را در زمره رفتارهای خودخواهانه در نظر می گیرند و از آن پرهیز می کنند.
ادامه دارد
دکتر هلاکویی