متیس

ای چشم خرد حیران در منظر مطبوعت ؛ وی دست نظر کوتاه از دامن ادراکت

متیس

ای چشم خرد حیران در منظر مطبوعت ؛ وی دست نظر کوتاه از دامن ادراکت

اینجا رو به عنوان مکانی در نظر گرفتم که بتونم نظرات یا تجربه هام رو بنویسم و یا هر مطلب ارزشمندی که به نظرم رسید باید جایی ثبت کنم:)

اگر براتون سوال پیش اومد ، "متیس" الهه خرد و فرزانگی در یونان باستان بوده :)

کلمات کلیدی
آخرین مطالب

۱۳ مطلب در دی ۱۳۹۷ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

امروز صبح رفتم ام آر آی. به خواهرم گفتم باهام بیاد ولی گفت نمیاد:) تنها رفتم . وقت ام آر آی 7 و ربع بود و دقیقا 7 و ربع طلوع آفتاب بود. از روزای قبل برام سوال بود که چطوری ممکنه من 6 صبح بیدار شم. اصلا بیدار شم هم میترسم توی تاریکی برم بیمارستان. ولی یه چشمه دیگه از لطف خدا رو دیدم و دوباره حس کردم که خدا تنهام نذاشته.

همین امروز زهرا با استادش توی معاونت ریاست جمهوری جلسه داشت و از قضا امروز جلسه شون 7 و نیم اینا شروع میشد. 6 بیدار شده بود و بیدارم کرد و با هم رفتیم.

9 صبحه و الان سه ساعته بیدارم. در نوع خودش عجیبه:) البته عجیب خوابم میاد:))

اینستا چک می کردم. استوری یکی از دوستامو دیدم که لاس وگاس بود. با خودم گفتم چند سال پیش توی کلاس کنار هم می نشستیم اون اونجا داره از زندگیش لذت میبره بعد من اینجا سر تهران و شهرستان دارم کلنجار میرم و التماس می کنم بذارن زندگیمو کنم:)

استوری بعدی (از یه نفر دیگه از دوستام)  اسکرین شات از چتش بود که ازش پرسیده بودن:

- زندگی توی آمریکا چطوریه؟ من شنیدم افراد تحصیل کرده کارهای ساده انجام میدن. مثل کار توی اسپا

+ سوال خوبیه. باید بگم که برای کار توی اسپا باید چند سال سابقه کار داشته باشی! ما کارهای ساده تری انجام می دیم!! مثلا من خودم استخر تمیز می کنم!

- آره اسپا بعد از فارغ التحصیلیه. تو هنو دانشجویی

اولش فکر کردم شوخیه.. ولی نه ظاهرا کاملا جدی بود.البته متناسب با فرهنگ اونجا کار عار نیست... ولی بازم شوکه شدم... به هر حال طرف لیسانس و فوق لیسانس و دکترای برق می خونه...بعد تهش از این چیزایی که خونده هیچ استفاده ای نکنه؟ بره اسپا؟ 

  • این چنین است برادر
  • ۰
  • ۰

just a little faith

  • این چنین است برادر
  • ۰
  • ۰

لوپ رفتاری

یکی از معضلاتی که در جامعه وجود داره. لوپ های رفتاری آدمهاست. بر این اساس:

عقده ها از بین نمیرن. فقط از انسانی به انسان دیگه منتقل میشن. در واقع آدمها باری از عقده رو به دوش می کشن که این باعث رفتارهای ناهنجارشون با دیگران میشه. هر بار که با دیگران زشت رفتار میکنن و یا به نوعی دیگران را تحقیر می کنن و یا به نوعی خودشون رو بالاتر نشون میدن و به اصطلاح به دیگران پز میدن! کمی از کوله بار عقده هاشون کم میشه ولی این عقده به انرژی تبدیل نمیشه!(E != MC2) بلکه وارد کوله بار طرف مقابل میشه و هی سنگین و سنگین تر میشه.  تا به هر حال اون آدم هم به این نتیجه برسه که باید بارشو سبک کنه. صفحه پاک شخصیتیش رو با رفتارهای زشت تیره کنه و در عوض عقده هایی که ناشی از رفتارهای آدمها در گذشته با اون بود رو بتونه کمتر کنه تا کمتر درد بکشه. تا فراموش کنه که روزی یک نفر تمام تلاشش کرده که بهش بقبولونه: تو هیچی نیستی! و من از تو سرترم!

همیشه فکر می کردم و فکر می کنم برای سرتر بودن از دیگران نیازی نیست که بهشون بقبولونیم. همین که راه خودمون رو بریم و تلاش کنیم و پیشرفت کنیم کفایت می کنه. البته خب تا حدی این درسته ولی توی محیط کاری روابط و رفتارها پیچیدگی خاص خودش رو داره. مسابقه عجیبی در اثبات مهم بودن و سر شلوغ بودن وجود داره و اکثر آدم ها تظاهر به عالم دهر بودن دارن. عده ای که واقعا اسوه و نماد تواضع اند!(جمله معکوس است.) و اگر به مشاوره با همان دوستان بنشینید بهت میگن تو اگر تظاهر نکنی پیشرفت نمی کنی:) 

نمی دونم این موضوعات درسته یا نه... ولی خب تلخه:) از نظر من خیلی تلخه... 

این همه دزدی و گرگی:) این همه تظاهر در عین بی کفایتی! حسادت ها به توانایی ها و پیشرفت و رزومه قوی آدمها میشه.. دردناکه وقتی برای هر مرتبه اش جون کندی! و گروهی با تمام قوا می خوان داشته هات رو ازت بگیرن و به نحوری مانع پیشرفتت بشن. به این خاطر که نمی تونن ببینن.

این همه پستی در یک انسان عجیبخه که میگنجه
نمی دونم توی این بلبشو چیکار میشه کرد. ولی از این می ترسم که منم یه روزی از عقده لبریز بشم.

  • این چنین است برادر